خاطره سرکار خانم مهاجرانی
زمستان سال 80 روزهای سختی را میگذراندم ، همسرم 1 ماه پیش بخاطر یک تصادف هولناک در جاده ساوه قطع نخاع شده بود. با اینکه ماشین محکم و مدل بالایی داشتیم اما فایده ای نداشت و من نه تنها از مسئله پیش اومده واسه همسرم خیلی غمگین بودم از لحاظ مالی هم دچار آسیب شده بودیم.. همسرم که یک گچ کار ساختمان بود ، بدلیل ازکارافتادگی دیگه نمیتوانست خرج زندگی رو دربیاورد . من مانده بودم و یک همسرم ازکارافتاده و یک پسر 13 ساله و خرج یک زندگی. حالا باید چه میکردم ، من که شغلی نداشتم و از طرفی هزینه تحصیل پسرم که در مدرسه غیرانتفاعی درس میخواند بهم فشار میاورد. زمانی که در رفاه زندگی میکردیم هیچ وقت حدس هم نزدیم که ممکن است روزی دچار جادثه شویم و باید به روز مبادا فکر کرد. اگر آن روز که خانم طاهری نماینده بیمه ایران به من پیشنهاد بیمه کردن من و همسرم را داد ، کمی فکر کرده بودم و با بهانه جویی رد نکرده بودم ، امروز نه تنها به ما غرامت میدادند که تا 10 سال هم مستمری میگرفتیم.. و پس از آن از سرمایه بیمه نامه استفاده میکردیم. چقدر زود گذشت ، چقدر با بی فکری این فرصت پیش آمده را بی اهمیت تلقی کردم.
خاطره این خانم از زبان من : بله من هم از کرده خودم پشیمانم که چرا با پیگیری و سماجت بیشتر این خانواده را بیمه نکردم که اکنون شاهد این حادثه غم انگیز نباشم. وقتی خانم مهاجرانی با من تماس گرفت در ابتدا وی را نشناختم ولی بعد از چند دقیقه وی را بیاد اوردم.. سرکار خانم مهاجرانی هر دفعه امضای بیمه نامه را به وقت بعدی موکول میکرد و در نهایت از امضا کردن آن ، با آوردن بهانه های مختلف سر باز زد. بعد از آن تماس من خدمتشان رسیدم و یک بیمه نامه برای فرزند پسر 13 سالش صادر کردم. و انشالله سال 96 سرمایه این بیمه نامه به مجید ، پسر این خانواده کمک خواهد کرد تا با افتتاح یک کارگاه گچ بری، راه پدر خود را ادامه دهد. خانم مهاجرانی سال 90 خود و 5 نفر از فامیل خود را نزد ما بیمه کرد.
از خانواده مهاجرانی بابت ارسال خاطره شان متشکریم و برایشان آرزوی آسایش و موفقیت داریم !